شاید یکم پستم طولانی بشه پس پیشاپیش اگه چشماتونو دارم اذیت میکنم عذرمیخوام .
علت اینکه دارم این پستو میزارم شاید واسه این باشه که ممکنه یکم اینجوری سبک تر بشم مثل کسی که میره پیش تراپیست که فقط حرف بزنه و سبک شه ...
خدا نگذره از اون رفیقم که منو با تراوین آشنا کرد و گفت ؛ یوسف یوسف بیا به بازی هست خیلی خفنه که الحق هم اون موقع خفن بود و ما هم اومدیم اکانت ساختیم ، گفتم کودوم گزینه رو باید انتخاب کنم ، گفت جنوب غرب ... و امان از روزی که اومدم جنوب غرب ... نمیدونم شاید به قول دوستان خاک ساید برامون یه طعم دیگه ای داره یا چشامون به منفی و مثبته که عادت میکنه ... خلاصه پاگیر این منفی منفی دوست داشتنی شدم و تا به همین امروز همینجا سکنی گزیدم ...
کاری به گفته های بقیه ندارم چون پیش وجدان خودم سربلندم که هرکاری کردم تا به امروز برای جنوب غرب بوده و اگه کسی کمی در مسیر عدالت گام برداره و کلاه خودشو قاضی کنه قطعا میدونه که یوسف شاید اشتباه زیاد داشته باشه که قبولم دارم ولی هرچیهم که باشه براش جنوب غرب از همه چی حتی از خودشم مهم تر بوده و تو این شکی نیست ...
شاید هم تراوین بازی سایدی نیست و بیشتر بازی فردی باشه و باید کریر خودتو گنده کنی و مثلا اگه من پلیر خوبی باشم میتونم هر سرور تو یه ساید بازی کنم و برای اون ساید تلاش کنم و اینجوری هم بهتر میشد تا اینکه خودمو به جنوب غرب گره بزنم و به قول علی تو دوران بهروز وثوق گیر کنم ...
بگذریم ...
نمیدونم چرا هیچ وقت تو تراوین این فرهنگ جا نیفتاد که میتونیم در عین رقابت رفاقت کنیم ، مثل دو تا رفیقی که میرن فیفا بازی میکنن و ته بازی هرکی هم برده باشه باز دست میندازن دور گردن همدیگه و یه عکس یادگاری میگیرن . همون رفیقایی که تنها جایی که به هم اعتماد ندارن موقع پنالتی زدنه ...
خودم همیشه همین تفکر و داشتم ، حتی تو اوج جنگ با شمال شرق تو میتینگ شمال شرق شرکت کردم که همین فرهنگو جا بندازم که تراوین جایی برای خالی کردن عقده های زندگی نیست بلکه تراوین بهانه ای برای دور هم بودنه ...
یه روزی تو این سرور یکی بهم گفت تو فک کردی کی هستی و ببین اصلا تو رو توی دیسکورد سایدای دیگه راه میدن !!! همون لحظه با خودم گفتم WTF !!! اونجا بود که فهمیدم چرا آیدین نوشت ؛ به قول مرحوم سروک: This is a game, but we play it seriously!
اگه میدونستم اینقد این چیزا مهمه حتما عکس خودم با مازیارخان و قاب میکردم و رو دیوار اتاقم میزدم .
اصلا مگه این خراب شده (تراوین) اعتبارش ارزشی داره؟ مثلا بری بقالی سر کوچتون بگی اصغر آقا من سه تا واندر صد کردم یه آدامس بهم بده به نظرت نمیگه بیا خونمون یه واندر دارم اونو صد کن ؟
ولی جدای از بازی واقعا دوست دارم خیلی از شما ها رو هم بیرون ببینم و کلی با هم بگیم و بخندیم و عشق کنیم اکثر سرور هایی هم که تو جنوب غرب بازی میکردیم همین عشق و حالش فارغ از هر نتیجه ای که میگرفتیم برامون مهم بود و همه با هم رفیق بودیم اصلا مگه برای همین بازی نمیکنیم که لذت ببریم ؟
تو دوره ای که همه درگیر مشکلات زندگی هستیم ای کاش میتونستیم به جای تلخ کردن کام همدیگه ، کاری کنیم که اینجا محلی باشه برای فرار از درگیری های زندگی نه اینکه یه درگیری به درگیری های ما اضافه بشه ...
البته انتخاب بین گزینه ی « لذت بردن » و « بردن » به تراوین بینی (جهان بینی) افراد بستگی داره نمیگم انتخاب هر گزینه نفی گزینه ی دیگه ای محسوب میشه ، چرا که میشه هر دو گزینه رو انتخاب کرد اما اون موقع باید دید تعریفمون از « لذت » چیه ... شاید همین وینری لذت باشه برای عده ای و شاید صرف بازی جذاب لذت باشه برای عده ای دیگه ...
یادمه ایرج بهم میگفت یوسف به تیمتون حسودیم میشه ، شاید از نظر نظامی ضعیف باشید ولی اینکه میبینم تو تیمتون همه پشت همدیگه هستن و کنار هم عشق میکنید و بازی میکنید خیلی بهم لذت میده و اگه میتونستم میومدم تو تیم شما بازی میکردم ، اون موقع نفهمیدم چی میگه چون یادمه هر سرور سعی میکردم بیشتر به این فکر کنم که سایدو چجوری وینر کنیم و یادم رفت که برای وینری باید خیلی چیزا رو قربانی کنی ... اصلا اساس دنیا رو همین استواره که برای اینکه چیزی بدست بیاری باید چیزی از دست بدی .
تو پرانتز بگم که ایرج چشمت خیلی شوره از اون روزی که اینو گفتی تیم ما یه روز خوش ندید :دی
هیچ وقت از جنگ داخلی استقبال نکردم و هیچ وقت نمیخواستم کار جنوبغرب به جنگ داخلی بکشه چون به قول دکتر شریعتی که تو کتاب«حسین وارث آدم» میگه : « اکنون جنگ داخلی با دشمن داخلی است و همواره در یک نهضت جنگ در صحنه خارجی و با دشمن خارجی غالبا به پیروزی منجر میشود و در صحنه داخلی و با دشمن داخلی شکست میخورد » عامیانش میشه « من ببازم تو نبردی » واسه همین هم ترجیح میدم برم از سرور و از دوستانی که به هر طریقی به دعوت من اومدن عذرخواهی میکنم که مجبورم وسط سرور برم و رفیق نیمه راه بشم .
قبل شروع سرور متاسفانه دوستان زیادی از پیشمون رفتن و من هم که دیدم جنوب غرب خیلی خالی شده رفتم و آگهی کردم که به چند پلیر ساده جهت بازی در تراوین نیازمندیم ، که خب خداروشکر چون حقوق بالاتر از قانون کار بهشون میدادم با استقبال خوبی روبرو شد و یه طبع جنوب غرب از ۱۵ نفر رسید به ۸۰ و اندی نفر ....
جدای از شوخی خب طبیعیه وقتی در قامت یک مدیرعامل رفیقتو میاری تو شرکت کار کنه ، اون شخص به اعتبار تو اونجا میاد و وقت و انرژی میزاره و حالا اگه تو به هر دلیل دیگه ای مدیر عامل نباشی و یه کارگر ساده باشی ، نمیتونی انتظار داشته باشی اون شخص برای مدیرعامل جدید هم کار کنه و اگرم بهش بگی این مدیر عاملم خوبه و تو براش کار کن بازم هرچی بشه طرف میاد به تو خرده میگیره که مگه تو نمیگفتی فلانی خوبه چرا اینجوری کرد و از اونورم مدیر عامل میگه این کی بود تو استخدام کردی من که گفتم همون اول باید از شرکت اخراجش کنیم تو نزاشتی ، حالا اگه اون مدیر عامل بیاد و یه چک بزنه تو گوش رفیقت ، رفیقت با حالتی که یه دستش رو صورته و یه دست مشت شده اماده خوابوندن مشت تو صورت مدیرعامل نگات میکنه که تو چه تصمیمی میخوای بگیری .
حالا این وسط تو باید تصمیم بگیری هوای رفیقتو داشته باشی یا هوای مدیرعامل جدیدو .
اینجاست که یا باید رفیقتو از دست بدی یا کارتو ... و این یعنی یه بازی دو سر باخت که وقتی تو این بازی پا میزاری عملا از پیش بازنده ای و اگه به فکر خودتی نباید اصلا تو چنین بازی پا بزاری ...
تو این سرور خیلی حرص خوردم و جوش آوردم و ناراحت شدم ، تو همین حرص خوردنا بودم که یاد حرف احسان افتادم که میگفت هروقت داشتی خیلی حرص میخوردی برای بازی ، برو جلوی آیینه به خودت بگو تو داری بازی میکنی یا بازی تو رو ...
منم که دیدم جای اینکه من بازی کنم ، بازی داره منو .... تصمیم گرفتم ترک زمین کنم و بیشتر از این خودم و بقیه رو حرص ندم .
امیدوارم این سرور جنوب غرب بهترین نتیجه رو بگیره و واندرش بدون متا صد بشه که اگه اینجوری بشه من از صمیم قلبم خوشحال میشم چون دقیقا چیزی بود که میخواستم چون وقتی تو عاشق تیمت باشی گاهی وقتا نیازه تعویض بشی و از رو نیمکت موفقیت تیمتو ببینی .
پ.ن : امضای علی و خیلی دوست دارم که میگه پوریای ولی گفت که صیدم به کمند است
از همت داوود نبی بخت بلند است
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
یا حق
یوسف